یک دانشجو

دست نوشته ها و روز نوشته ها

یک دانشجو

دست نوشته ها و روز نوشته ها

اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین

امروز شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳، ۰۳:۲۹ ق.ظ می باشد

علی اصغر سلطانپور

دانش آموخته و فارغ التحصیل مدیریت

یک دانشجو

نون والقلم و ما یسطرون
نون سوگند به قلم و آنچه می نویسند
هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی
این از بخشش پروردگار من است
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان است

حکایت

سه شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۹ ب.ظ

در زمان های قدیم عابدی در شهری زندگی می کرد و همیشه مشغول نماز و عبادت

بود و یک روز در جایی داشت نماز می خواند که بچه ها هم آن طرف تر بازی می کردند

که پرنده ای را گرفته بودند و داشتند پر و بالش را زنده زنده می کندند که عابد این صحنه

را دید صدای سوزناک پرنده را که در اثر کندن پر و بالش به وجود می آمد شنید ولی با خود

گفت به من چه من عابدم و چند تا بچه هم دارند پر و بال پرنده ای را می کنند و به من هم

ربطی ندارد و مشغول نماز شد از آسمان ندایی بر زمین آمد که ای زمین باز شو فرو بلع عابدی

را که ظلم را دید ولی کاری نکرد.

کاربر گرامی اگر تمام یا قسمتی از این مطلب را مغایر با قانون می دانید لطفا از طریق تماس با ما به مدیریت گزارش نمایید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

مطالب دارای حق تاليف و کپی برداری ممنوع است

دوست گرامی هر چه دل تنگت می خواهد بگو

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تمامي حقوق وب برای يک دانشجو محفوظ است

هرگونه کپی برداری از مطالب ممنوع است