بیکاری یعنی...
بیکاری یعنی سفره خالی از نون و آب
صاحبش بر انواع گناهان ارتکاب
بیکاری یعنی خالق درد فقر و نداری
کند صاحبش را مبتلا بر گریه زاری
بیکاری یعنــی سیاست های غلط
تشنگی در کنار رودخانه ای همچو شط
بیکاری یعنی کالاهای وارداتی
مبتلا کردن اقتصاد بر بی ثباتی
بیکاری یعنی جوانان را پیر نمودن
با واردات بی رویه بیگانه را سیر نمودن
بیکاری یعنی این همه درد و بلا
کردن اقتصاد بر بی ثباتی مبتلا
بیکاری یعنی تورم و رکود
بر فنا دادن هر چه بود و نبود
بیکاری یعنی نبود شرط زندگی
صدمه زدن بر ارزشهای دین و بندگی
بیکاری یعنی نوعی مرگ و مُردن
انسانیت را در ورطه ی سقوط سپردن
بیکاری یعنی جوانان بی ازدواج
مجردی را در جامعه نمودن رواج
بیکاری یعنی سوء تدبیر و بی برنامگی
گرایش پیدا نمودن بر اشراف زادگی
بیکاری یعنی اختلاس های بزرگ
امانت را سپردن به دستان گرگ
بیکاری یعنی دروغ و ریا
مسئول نمودن انسانهای ظاهر نما
بیکاری یعنی سیاست های دستگیر
دل خوش نمودن بر وعده های شیطان[1][1] و پیر[2][2]
[1][1] آمریکا
[2][2] انگلیس
از اجتماعی نوشتن
دیگر خسته ام