اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین
عقده ها را باید گشود
مثل گل ، مثل بلبل ، مثل پروانه بود
پرگشود سوی آسمان ها
تا رسید به بی کران ها
تا رسید به کهکشان ها
دهه ها می گذرد
به سده ها و قرن ها می پیوندد
و ما هنوز هم که هنوز است
در پرتگاه تاریخ
روزهای خوشمان را به نظاره نشسته ایم
اگر روزی کدخدایی کنی
سعی نکن که خدایی کنی
دل مظلوم ز ظلمت گر آزارد
اشتباها تو را خدا پندارد
باز در آستانه ی این بهار
خیالم ، خیال آن بهار کرده
چهار فصل را ول نموده
آرزوی آرزو و زهرا و نگار کرده
عجب
زور و زر اندوختند
لبان معترض به هم دوختند
اعتبار و دین به دنیا فروختند
مردان پر ادعای عصر من
تمامي حقوق وب برای يک دانشجو محفوظ است
هرگونه کپی برداری از مطالب ممنوع است