آوای دلم
سلام بر دوست ها ،جانها، صفا ها ، انسان ها ، ماه ها ، روزها ، شب ها ، گذشته و حال و آینده ها
اول از همه آغاز امامت صاحب الزمان و منجی عالم بشریت و بقیه الله الاعظم و امام زمان
حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را بر همه دوستان و شیعیان و منتظران آن
حضرت تبریک عرض می کنم.
و دوم اینکه یلداتون مبارک و امیدوارم شب یلدای شاد و باعشق و حالی داشته باشید و شب یلدای ناز و
پر سروری برای تک تک دوستانم آرزو دارم.
هر چند دوست داشتم یک مطلب تاپ براتون بنویسم هر چقدر زور زدم نتونستم و اکتفا کردم به این
چند واژه که در کنار هم چیدم و مونتاژشون کردم مثلا شده نوشته
شب یلدا ، هزاران شب از این شب ها
مبارک و مبارک و مبارک بادا بادا بادا
همه در شادی و شادا شادا شادا مبارک بادا
شب شاد است و تو هم شاد باش
شب شور است و تو هم در شور باش
شب عشق و سرور است و تو هم باعشق و سرور باش
اما این دلنوشته که متعاقبا خواهید خواند متعلق به دیروز است بعد از گشت و گذار در مراکز
صنعتی و فرهنگی که کلا اعصابم به هم ریخته بودم نوشتم اگر دوست داشتین بخونین و گرنه
نخونین و اگر خوندین اصلا ناراحت نباشین که من فعلا شادم و الان هم پا می شم برم به دنبال
عشق و حالم البته که عشق و حال من کمی متفاوت تر از عشق و حال های متعارف جامعه هست
حالا بگذریم یا به عبارتی بماند بماند بماند
این روزها حالم خوب نیست همنشینم گریه است و صدایم سکوت و ندای غریبی دارم،
چون بیمارم، از این دنیا بیزارم ، گرفتارم ، خوارم، گلم ، می نمایم خارم، بیکارم ، بی عارم ،
پریشان حالم، تنهایم از آن تنهایی هایی که حالتی غریبی دارد نه گریه اش معنا نه روزش
روز که شبش دلسوز ، خوابیدنش به زور و بیداریش از مفهوم زندگی به دور و نفس هایم تنگ
شده است و گاهی آنچنان دلتنگم که حتی توان خوابیدن ندارم و گاهی حوصله خودم را هم
ندارم از خودم بیزارم، از کتابهایم بیزارم، از دنیایم بیزارم، دانم که آخرتی هم ندارم ، مگر غیر این
است که آخرت و دنیا در کنار هم آبادند و گر نه هیچ کدام آباد نیست و گاهی دوست دارم بمیرم
ولی نمی میرم و گاهی وقتا دوست دارم زندگی کنم ولی نمی توانم آره خوب گفتی دیوانه ام و
اساتیدم هم از من بیزارند حتی آن مرد مهربان روحانی که جد اندر جدمو می شناسد چندی پیش
از حرفهایم کفری شد و اخم کرد و منو نصیحتی نمود من نصیحت می پذیرم ولی بعضا وضعیتم آنقدر
خراب می شود که نصیحت هم اثر نمی کند همانطور که اگر شدت عفونت زیاد باشد آنتی بیوتیک با
دز پایین اثر نمی کند و امروز تو کتابخونه جلوی آینه خودم را دیدم که با سنم همخوانی نداشت و کم
و بیش افتاده ام افتاده ام افتاده ام آری من افتاده ام به پایین.
آخر سر این را بگم که من به بذر لبخندی فکر می کنم که از آن خنده ای روید به وسعت تمام هستی
جان من چرا غمگین نشستی پاشو و مطمئن باش که من از ته دلم تو را با هر عنوانی که باشد بی نهایت
دوست دارم و تو هم مرا بی نهایت دوست داشته باش که من هم قابلیت دوست داشتن دارم و هم قابل
دوست داشتن هستم و یقین می دانم که تو هم از این قابلیت و قاعده مستثنی نیستی.