اَنا پسرن بالغَن
فی دینم بسی خالصَن
اقول لکل مرد و زن
لحرفی گوش کنَن
فی امر ازدواج نگویَن
حرفن دروغن
ریزن و درشتَن
کمن و زیادن
یک دانشجو
دست نوشته ها و روز نوشته ها
اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین
امروز يكشنبه, ۱ مهر ۱۴۰۳، ۱۲:۴۷ ب.ظ می باشد
علی اصغر سلطانپور
دانش آموخته و فارغ التحصیل مدیریت
نون والقلم و ما یسطرون
نون سوگند به قلم و آنچه می نویسند
هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی
این از بخشش پروردگار من است
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان است
طبقه بندی موضوعی
-
یک دانشجو می نویسد
(۵۱۵)
-
نوشته های پراکنده
(۴) -
مدیریت
(۴۴) -
داروشناسی
(۲) -
روان شناسی
(۵۳) -
جامعه شناسی
(۲۳) -
فلسفه
(۱۴۲) -
ادبیات
(۳۲۹) -
کتاب و کتابخوانی
(۲۰)-
کتاب الکترونیکی
(۰) -
معرفی و نقد کتاب
(۳)
-
-
یکی بیش خورد
بیماری چاقی گرفت
بمُــــــــــــــرد
یکی کم خورد
به خاطر سوء تغذیه
جان به جان آفرین سپُرد
این ها همه حرف حق شیرین است
در دهان بعضیا
مزه می دهند تلخ و تُرد
7 دی ماه 1394
منی بو درده سالانیم(ای کسی مرا به درد انداختی)
منی تکجه قویانیم لیلی(و آنکه مرا تنها گذاشت لیلی)
لیلی لیلی لیلی
لیلی لیلی لیلی
بو وجودومدا اویالدان(ای کسی که در وجودم بیدار کردی)
دوستلوغا عشقه میلی(میل را به دوستی و عشق)
میلی میلی میلی(میل را میل را میل را)
میلی میلی میلی(میل را میل را میل را)
سنی چوخلی سووردوم(تو را بیشتر دوست می داشتم)
سندن اوتوری اولوردوم لیلی(به خاطر تو می مردم لیلی)
لیلی لیلی لیلی
لیلی لیلی لیلی
الا ای مردمــــــان انــــس و جـــــــن
خودسرانه نخورید از این استامینوفن
ضررهای بس زیادی دارد ایــــن دارو
ربط دارد که بیماری، جوانی یا مسن
7 دی ماه 1394
عشق یعنی
پیوند روح و جسم
پیوند فکر و فرهنگ
و تغییر یافتن و برهم مایل شدن
و باهم عجین شدن
و آواز هماهنگ
باهم بودن و بر هم بودن
و برهم مهر و محبت نمودن
و بودن برهم دلتنگ
6 دی ماه 1394
آقای نماینده
لطف کردی و خسته نباشی
نمودی ما رو شرمنده
بنده شرمنده
دیگه رای مفتی نمی دم
به هر کی خالیبنده
خالیجناب وعده ی توخالی نده
تا پیش خدا نشی شرمنده
خالی برات نیست زیبنده
4 دی ماه 1394
در آن سوی دشت سرسبز
بلبل نشسته روی گل
آواز می خواند
غافل از اینکه من اینجا
دلتنگ و تنها
قلبم بی ساز می خواند
بی وزن وعروض
بعضا بی قافیه
هم آواز می خواند
4 دی ماه 1394
هی روزگار
زندگی بی قرار
دردهای آزگار
من های آشفته افکار
گریه و زار
سیاهه بازار
خنده و گریه
گل و خار
سربلند و خوار
نور و نار
چنده میوه ی بهشتی
به ریال
به مانات
به لیره
به درهم
به ین
به یورو
به دلار
سیب و انار
رازهـــای دل و دلهـــــای پر راز
انسان های باسواد ولی بــــی نماز
اعمــــال حـــــج و حــــج واجـــب
بحران ازدواج و بی نهایت معایب
دنیــــــا و وفــــــق و حــــــــــــال
در نهـــــــــایت همگی شود زوال
یتیـــــم و گـــــــرسنه یتیمـــــــــان
مـــــــــا همه معتقد و با ایمــــــان
ساده زیستی و ماشین هایکـلاس
حرف درست و رُک و با اســــاس
دنیـــــــای زیبا و زیبـــایی زندگی
دیـــن و ایمان و خــــدا و بنـــدگی
این نوشته یک طنز است و جدی نگیرید و کمی بخندید و بخندیم
یکی دید جوانی
نشسته غمگین در نا به سامانی
پرسید حوصلت را چی برده
از دیگری جواب آمد ز مهر دولتت خورده
پرسید کِی حال خوب برایش آید پدید
جواب داد زمانی که به کار آید کلید
باز گفت کلید فعلا کهنه و خرده گشته
جواب داد برای همین هم ایشون افسرده گشته