اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین
امروز شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۴۰ ق.ظ می باشد
علی اصغر سلطانپور
دانش آموخته و فارغ التحصیل مدیریت
من و دوستام
همگی مهربان
خیلی با کلاسیم
آدمای با اساسیم
انسانای خاصیم
با همه رو راسیم
عاشق پیشه
اصیل و پر ریشه
عشق می ورزیم به هم همیشه
گهی نوش و گهی نیشه
مقصد سفرمون کیشه؟
دختر و پسر
روسری ها به سر
عفاف و حجاب
دعاهای ناب
چند سیخ کباب
بریم بازی تاب
عشقم لبریز شده
دلم پاک و تمیز شده
دوستام دوستون دارم بسیار
باور کنین بی شمار
اوج عشق و دوستی من به صورت متن ادبی دراومد
محتکــــرای بـــــــــــازار
بازاریان مــــــــــردم آزار
صنــــــــوف رباخـــــــوار
مردمــــــــــان گرفتـــــــار
مستـــــــــــرای ریاکـــــار
گـــــــریـــــــــــــــــه و زار
تجـــــــــــارت های کثیف
شخصیت نمــاهای عفیف
پــــــــــــول های زیـــــــاد
بـــــــــــرج های آبـــــــــاد
گفتمــــــــــــــــــــــــان آزاد
فقــــــــــــــرا شد بر بـــــاد
عـــــــــــــــــــــــــــدل و داد
رفتـــــــــــــــــــه از یــــــاد
نهـــــــــــــــــی منــــــــــکر
رفتـــــــــــــــــــــــــه از در
امـــــــــــــــــر به معروف
شده دیگـــــــــــــر خسوف
دلم غمگینه غمگینه
دنیا رنگینه رنگینه
امید است از خدایی که
مشکلات را او می بینه
***
دلم زاره زاره
خدا داند گرفتاره
***
عجب حاله عجب شوره
عجب ناره عجب نوره
دوستم زینجا خیلی دوره
اونم شاعر که مشهوره
بوی نا امیدی و بوی نابودی
بوی بنزین و بوی ماشینهای دودی
بوی عشق و بوی عشق های سرودی
بوی علم و بوی عینک های دودی
بوی قلب و بوی قلبی که ربودی
بوی بهره و بوی قرض های سودی
نه جنگ بود و نه کشتن
نه مرگ بود و نه مردن
نه وعده بود و نه وعید
نه بدی بود و نه پلید
نه درد بود و نه رنج
نه زر بود و نه گنج
الا ای ملـــت ایـــران زمین ، شویم متحد در این زمان و زَمَن
ترک و فارس و کرد و لر و بلوچ و گیلک و عرب و ترکمن
سه شنبه 1394/8/26
این تک بیتی را که دیشب سرودم تقدیم می کنم به
همه ی ایرانی های عزیز که همشونو دوست دارم.
سرایم از غصه و غم های مادر
بگویم از بی خوابی شب های مادر
بنویسم از آه و دم های مادر
بگویم از تشنگی لب های مادر
وای دلم از شکستن پرهای مادر
روشن کنم باز شمع جمعه شب های مادر
این بود دل نوشتم
کز ته دل نوشتم
تق و تق و تق
در رو زدیم یواشکی با ترق
آنکه در می زنی کیستی شما؟
لطفا در رو واکنین خواستگاریم ما
حاصـــل عمــر من گــــر به تباهی شود
به از آنکه به دستم ظلم و گناهی شود
گـــر داد کسی مـــن نتـــــوانم رســــم
چــــرا نصیبــــم دولــــت و شاهی شود
نباید شوم حاضر در محفلی
که آنجـا هر شبی یک بلبلی
گر گلی باشد در آنجا بچینند
دیگر نماند مـرا یک سنبلی
تمامي حقوق وب برای يک دانشجو محفوظ است
هرگونه کپی برداری از مطالب ممنوع است
