گرفتاری ها
الهی اندر این دوران ما را زمان بهاریست
توهم ها کلهم خیالیست
ترحم ها دروغ و خالیست
انسانیت مرده
دل ها غم خورده
روح ها افسرده
خزان در خزان
رود ها خروشان
چشمه ها جوشان
حاجیان انبوه
زاهدان در ستوه
جوانان برباد رفته
پیران تنها گشته
علما ساکت
قوانین ماکت
اسلام تنها
زیادن غمها
خیابان ها شلوغ
نوشابه به جای دوغ
کم شده امروز شادی
گسترش یافته بی سوادی
مردم نالان
دردها بی پایان
غیبت روا
تهمت گویا
زیاد گشته بیکاری
رواج یافته بی عاری
عشق خیال
ازدواج در مرحله ی قیل و قال
یک روز در مطب روان شناسی
یک روز در دفتر جناب قاضی
امیدها خسته
دل ها شکسته
پر و بال ها بسته
جوانان به امید مرگ نشسته
شور پویا
شعور تنها
گلها بی رنگ
انسانها هزار رنگ
حقیقت تنها
همدم غمها
تدبیر خانه نشین
تزویر گرفته کمین
کجا برم این همه غم
تا شوم آرام حتی یک دم