در اداره
وقتی که وارد می شوی بر اداره
حرف بیش نزن اونجا جای کاره
از کارمند نخواه حل مشکلت کند
ور نه محو و نابود آن هیکلت کند
سلامی بده و خم شو در روبرو
هیچ مخواه و هیچ نپرس از او
چون که او کارمند دولت است
خود دارای مقام و شوکت است
بخوان اطلاعیه ای چسبیده روی دیوار
معترض بر کارمند خورد کتک و کند زار
گوش کن باز گویم حال اداره
که بسیار با حال و خنده داره
یکی می خورد بیسکویت در آن سو
نباید انتظاری داشت از او
یکی در حال گوش کردن به اخبار
گهی می خندد و گهی می گرید زار
یکی این طرفتر مشغول بولوتوث بازی
که هست رئیس اداره از او بسی راضینمی دانم بین این دو چه رازی
که شدند با یکدیگر هم بازی
یکی در حال گوش کردن به مانکن
که تازه اومده قبلا بوده چاه کن
یکی آقای خدمات خورد و خوراک
هی می آورد چای و دارد بسی باک
یکی رئیس است در آن اتاق
می زند بر میز خود با تاراق
که ای معترض اعتراضت به چیست
مگر نمی بینی همه مشغول به کاریست
اگر روزی آمدی دیدی نشستند بیکار
تو هم اعتراضت عیان کن ای گرفتار
ای گرفتار ای گرفتار ای گرفتار
مکن زار مکن زار مکن زار
پی نوشت:
من آدمی هستم نفهم ، که نمی دانم چرا در کشوری که پر از معدن فعال است خیلی از جوانان بیکارند
نمی دانم چرا جوانان نمی توانند ازدواج کنند
نمی دانم چرا یک سیکل زودتر از یک فوق لیسانس و دکتری وارد سازمان می شودنمی دانم چرا بعضی ها اینقدر روشنفکر هستند
تازگی ها غذا را هم از گوشهایم میل می نمایم نفهمی هست دیگه
نمی دانم چرا نمایندگان تازگی ها مهربان شده اند
نمی دانم کوبیدن بر ذوق یک نوجوان و حال گیری از ایشان چرا مشغله ی بعضی ها شده
19دی ماه 1394
نویسنده: دکتر علی اصغر.س