خویشتن خویشم آرزوست
ما انســــان ها چنان مشغول بیهودگی ها و منیت و مائیت های
خودساخته ایم که حقا خود خود را باخته ایم و برای همین است
که زیستن از یادمان رفته است.
دچار یک عده توهمات ، خیالات و بافته های ذهنی شده ایم که
واقعیت عینی را دیگر نمی توانیم قبول کنیم.
در دنیای خیال و ذهنیت ما همه کاره و در دنیای حقیقی و عینیت
هیچ کاره ایم و برای همین است که ز خود بیگانه ایم ، نه علـــــم
دانستن می خوانیم و نه مهارت زیستن می دانیم و همیشه بیسواد
می مانیم ، چون کسی عالم و باسواد شود که مطمئن بداند جاهل
و بیسواد است و ما برعکس مطمئن عقیده و باور داریم کــه عالم و
باسوادیم(این هم بافته ذهن و ساخته خیال ماست).
ما در خیال خود گم شده ایم و دیگر نمی توانیم آن خویشتن واقعیمان
را در دنیای حقیقی باز یابیم.
ما در دنیای ذهنیمان همه چیز داریم در حالی که هیچ چیز نداریم ما
فقط یک عده خیالات فکری و اوهامات ذهنی داریم و برای همین است
که همه خیال می کنیم در عالم ماده و معنا در اوج کمالیم و لیکن همه
اسیر یک عده اوهام و خیالیم.