یک دانشجو

دست نوشته ها و روز نوشته ها

یک دانشجو

دست نوشته ها و روز نوشته ها

اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین

امروز يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۲۸ ب.ظ می باشد

علی اصغر سلطانپور

دانش آموخته و فارغ التحصیل مدیریت

یک دانشجو

نون والقلم و ما یسطرون
نون سوگند به قلم و آنچه می نویسند
هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی
این از بخشش پروردگار من است
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان است

آرزو می کنم بر دوستان

که باشند همیشه شادمان

***

خدا حبیب شما

عشق نصیب شما

پول تو جیب شما

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۱۶:۰۰

آغاز من

پایان من

آغازی دیگر

پایانی هَدر

علی اصغر

با فکری دگر

۱۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۴

خوابیده بودم و در خواب دیدم که مامان و بابام از اون دنیا اومدن و بهم میگن

که ازدواج نمی کنی؟گفتم چرا و با اونا رفتیم به خواستگاری دختر خانمی که

دوستش دارم و خانواده دختر خانم پرسیدن آقا دوماد کار دارن؟  پدر گفت بله

دارند، و قبول کردند تا من و عشقم ازدواج کنیم و در خواب رفتیم آقـــا عاقــــد

عقدمون رو خوند و من با دلی شاد دستم رو دراز کردم تا دست عروسمو بگیرم

که از خواب پریدم.

۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۶:۱۰

ای گل یاسین من

سوره یاسین من

سفره هف سین من

این همه در دین من

***

کن گوش بر دلم

پژمردگی این دلم

غصه و درد دلم

تو دانی همه مشکلم

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۸

بعضی دوستان می گویند مشکلات اقتصادی ما ناشی از مشکلات دینی ماست یعنی

ما گناه می کنیم و مشکل اقتصادی بوجود می آید.

من آدمی هستم معتقد یعنی به مبانی دین اسلام و مذهب شیعه معتقد هستم،نماز می خوانم،

روزه می گیرم، دروغ نمی گویم،از غیبت و تهمت دور هستم،دزدی نمی کنم ،تا به این لحظه با دستم

دست نامحرمی را نگرفته ام، با نامحرمی ارتباط نامشروع جنسی نداشته ام، و در توان خودم به دین کمک

کردم،دوست دختر ندارم،اهل نشست و برخاست با بزرگان دین هستم،مطالعه زیاد دارم ،بدخرج نیستم ،

مدیریت زندگی رو بلدم، با سواد هستم، حلال و حرام می دانم و عمل می کنم،دوستدار امامان هستم

خلاصه هر چه دین می گوید من عمل می کنم و در کنار آن عاشق علم هم هستم پس من چرا نمی توانم

کار پیدا کنم و چرا فقر به سراغم می آید؟حالا این سوال برای من به وجود آمده است.

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۲۲:۲۵
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۵:۰۹

در زمان های قدیم عابدی در شهری زندگی می کرد و همیشه مشغول نماز و عبادت

بود و یک روز در جایی داشت نماز می خواند که بچه ها هم آن طرف تر بازی می کردند

که پرنده ای را گرفته بودند و داشتند پر و بالش را زنده زنده می کندند که عابد این صحنه

را دید صدای سوزناک پرنده را که در اثر کندن پر و بالش به وجود می آمد شنید ولی با خود

گفت به من چه من عابدم و چند تا بچه هم دارند پر و بال پرنده ای را می کنند و به من هم

ربطی ندارد و مشغول نماز شد از آسمان ندایی بر زمین آمد که ای زمین باز شو فرو بلع عابدی

را که ظلم را دید ولی کاری نکرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۲:۳۹
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۹:۳۸

به چه چیزی و به چه کسی دل خوش کنم در حالی که علت هر ناکامی و علت شکست

در هر پروژه ای را به گردن قسمت و تقدیر می اندازند.

۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۲۱:۰۵

دانشگاه اسلامی آزاد

آزادی روحــــــش شاد

تازگیا مرحوم شده خدا بیامرزد انسان شریفی بود

۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۰:۳۳

تمامي حقوق وب برای يک دانشجو محفوظ است

هرگونه کپی برداری از مطالب ممنوع است