عقده ها

عقده ها را باید گشود

مثل گل ، مثل بلبل ، مثل پروانه بود

پرگشود سوی آسمان ها

تا رسید به بی کران ها

تا رسید به کهکشان ها

پرتگاه تاریخ

دهه ها می گذرد

 به سده ها و قرن ها می پیوندد

و ما هنوز هم که هنوز است

در پرتگاه تاریخ

روزهای خوشمان را به نظاره نشسته ایم

کالای ایرانی

رئیس جمهور

تتی پاپی

با کفش ایتالیایی

تولید ایران

کالای ایران

زنده باد

این فکرم

این فکرم

سرماخورده

روح و روانم بسی افسرده

جسم و جانم

دانم که مرده

فریاد

همه فریادم سکوت

همه سکوتم فریاد

همه فکرم آشفته

همه جانم داد و بیداد

در اوج زندگی

من هستم و ظلمت شب

قلمم روی کتابم

بی تب و تابم

روحم افسرده

جسم و جانم مرده

در تنهایی ، هوی و هایی

باز تنهایی در وجودم غوطه ور می شود

باز زندگی بی تو سر می شود

باز حیاتم بی گهر می شود

روح انتظاریم، ادوبدور جسمیم بی قرار

روح انتظارم

سالهاست

که سفره ی خالی اش را

به توهم عدالتی

گسترده است

روزگارم

گذر روزگار

هر چه خواهم

به من می دهد

این سکوتم

دل غمناکم امشب

باز غوغایی شده

در مسیر آشفته ام

بازم که شیدایی شده