عقده ها را باید گشود
مثل گل ، مثل بلبل ، مثل پروانه بود
پرگشود سوی آسمان ها
تا رسید به بی کران ها
تا رسید به کهکشان ها
اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین
عقده ها را باید گشود
مثل گل ، مثل بلبل ، مثل پروانه بود
پرگشود سوی آسمان ها
تا رسید به بی کران ها
تا رسید به کهکشان ها
سالهاست که من عاشق من شدم
بدین من پرستی عجـــب ایمن شدم
دانــــــم که وارد وادی اهریمن شدم
لیکن این خودپرستی به از بتپرستی
سه شنبه 1 اسفند 96 آذربایجان
علی اصغر سلطانی
روزی برایت خبری می آیــد از نبودنم و آن روز
فاصله ی من و تو خاکیست از جنس مهربانی
که مرا به آغوش می کشد تا منت انسـان را
نکشم.
در ضمیـــرم بسـی اســــرارها خفته است!
کس ندانـــد ایـــن خیالم چرا آشفته است؟
هــــر کسی آمــد و حرفـــی گفـــت و رفت
و لیکـــن آنچه گفتنی بـــــود ، ناگفته است
تمامي حقوق وب برای يک دانشجو محفوظ است
هرگونه کپی برداری از مطالب ممنوع است