سلام بر دوستان مهربون ، باهم کنیم گفتمون
اگر حرفی ، شعری ، دلنوشته ای دارید بنویسید
البته من خودم هم خواهم نوشت بعضی نوشته ها
نباید پراکنده باشند.
۱۳۹۴/۰۸/۱۹ ۱۱:۲۲
کاربر
گرامی اگر تمام یا قسمتی از این مطلب را مغایر با قانون می دانید لطفا از طریق
تماس با ما به مدیریت
گزارش نمایید
علی اصغر:
سلام خواهر مهربونم فاطمه خانم
علی اصغر:
متشکرم بانو خانم
علی اصغر:
چرا آخه دخی خانم
لطفا خوب باشید
شما ها چرا همتون بد حال شدین
اگر قرار باشد به خاطر مشکلات کوچولو بد حال باشیم
که نمی تونیم زندگی کنیم
علی اصغر:
سلام دنیا بانو
(ناراحت)
علی اصغر:
فاطمه چی شده؟
لطفا زندگی رو بخواه
علی اصغر:
فاطمه تو جنگ نمی کنی؟
اصلا باید درباره جنگ زندگی تئوری ارائه بدم
(خنده)
علی اصغر:
بله دیگه جنگ زندگی
علی اصغر:
خدا رو شکر
من هم خوبم
در حال جنگ (خنده)
علی اصغر:
سلام فاطمه
خوبین؟؟
از امتحانا چه خبر؟
علی اصغر:
سلام
بیام وب شما؟
(لبخند)
علی اصغر:
سلام فاطمه
(لبخند)
علی اصغر:
سلام فاطمه خانم
آخه چرا؟ من و بیمعرفتی
علی اصغر:
بله هم خوبم و هم یه شادی خاصی دارم نمی دونم چرا
شما هم خوبین؟
علی اصغر:
آفرین شاگرد زرنگم (خنده)
علی اصغر:
خدا رو شکر
پس خوب بخون درسها رو
علی اصغر:
خدا رو شکر من هم خوبم
چه خبر؟
داداشیات رو تونستی بیاری وبلاگت
و درس رو خوب می خونی و خوب امتحان می دی؟
علی اصغر:
سلام فاطمه
یلدات مبارک
خوبی؟
علی اصغر:
سلام
بله خوبم کمی نه بیشتر
شما خوبین؟
علی اصغر:
دوست جون شب تو هم خوش
علی اصغر:
جدی گفتی و دلم شکست (گریه)
(خنده)
علی اصغر:
فاطمه خانم بگه شعر هم نمی گم
هر چند من تا به حال شعری نگفتم چون انجمن شعرا می گن
شعرای تو وزن و عروض ندارن هر چند من هم می گم شعر بیشتر اون ها هم مفهوم ندارد
(خنده)
علی اصغر:
گفتی چی بگم
من هم گفتم از هر چی دوست داری بگو
علی اصغر:
شیطون بودی
نشدی
(خنده)
علی اصغر:
هر چی دوست داری بگو ای دختر یزدی
(خنده)
علی اصغر:
واقعا
آهان
ای بی سواد چندان فرقی ندارند
رفتن و شدن در سرعت به چشم نمی خوره
علی اصغر:
فقط فاطمه بمونه این اسم بسیار زیباست
من اسم فاطمه را دوست می دارم
علی اصغر:
من خوبم اونم خیلی خوب
کجا اسمتو چی بذاری؟
علی اصغر:
سلام دوست جونی
چطوری مهربونی؟
(خنده)
(شیطنت)
علی اصغر:
:)
اینجام اما بسی دیر
آخه اینترنتم کرده گیر
علی اصغر:
رفتم و نظر هم دادم
(خنده)
علی اصغر:
آخه دارم مطالعه می نمایم و گهی هم خواب به قول خودتون
مطالعه مثل قرص خواب است
هی پیر شدیم
از دنیا سیر شدیم
(خنده)
علی اصغر:
بله من خیلی مظلومم
تو هم خیلی فرشته ای
تو هم ندانی من می دونم
پس تو هم باید بدانی
چون نباید حرف استادت رو نادیده بگیری
وقتی می گم فرشته ای قبول کن
علی اصغر:
بذار بی منبع (خنده)
یک لحظه ازت ترسیدم
اون در رفتن رو از زهرا یاد گرفتم
من کلا در حال یادگیری هستم
سازمانهای یادگیرنده شنیدی
یک مبحث مدیریتی هست من
هم علی اصغر یادگیرنده هستم
علی اصغر:
آره من مظلومم و اگر منو ببینی خود تو شهادت می دهی که من مظلومم
در فرشته بودن تو ، من شکی ندارم که هیچ بلکه ایمان دارم که فرشته ای
(قلب)
علی اصغر:
خوب کپی کن
چرا حرص بخورم
ازت ترسیدم
فاطمه من در رفتم (خنده)
علی اصغر:
نه بابا من مظلومم اونم بسیار
(گریه)
علی اصغر:
عجب تو دانشگاه انشاء هست اسمشو کردن پروژه نویسی
حالا شما تو دوم دبیرستان انشاء ندارین
عجبا
روزگارا
فاطیما
(خنده)
علی اصغر:
خواهش می شود
راستی فاطمه از درس و مشق چه خبر؟
انشا می نویسی؟
مشقاتو نوشتی؟
ریاضی تمرین کردی؟
علی اصغر:
عجب
چقدر قدرشناس (خنده)
علی اصغر:
بله باید اعتراف کنم که شما در حال گذروندن فوق تخصص شیطونی
قرار دارین یعنی یک درجه از من جلوتر (خنده)
از اظهاراتتون در این زمینه بسی استفاده ها می برم(نیشخند)
علی اصغر:
من کمی فضول تشریف دارم و اون مطلب را تازه دیدم
دخی جونم (خنده)
من خودم استاد شیطونم فاطمه(خنده)
حالا تو زمینه فوق شیطونی کار می کنم شما هم کار کنید آخه یه
جورایی استعدادمون مثل همه و می دونم که می تونی
(خنده شدید)
علی اصغر:
سلام فاطمه
خوبی شما؟
علی اصغر:
سلام فاطمه خواهر عزیزم
علی اصغر:
سلام
چرا هستم
شما نیستین
علی اصغر:
بله خوبم
خواهش می شود
شما هم خوبید؟
علی اصغر:
سلام خواهر مهربونم
علی اصغر:
سلام دخی دنیا
هستیم حالا
احوال شما؟
چه خبرا؟
شما نیستین یا ما؟
علی اصغر:
چوخ چوخ تشکور ادیرم آبجی
و سیزین منه گوره لطفوز وار
علی اصغر:
متشکرم خیلی
شما به بنده بسیار لطف دارید
امیدوارم برادر خوبی براتون باشم
علی اصغر:
یکی این بود که کتابهایی که نوشتم چاپ شوند فعلا نشد.
یکی این بود که یک کار درست و حسابی یا بیابم یا بیافرینم
اونم نشد.
یکی این بود که کرسی تدریس داشته باشم که فعلا اونم نشد.
یکی این بود به مقداری از اهدافم در زمان حیات مامانم برسم
که نرسیدم.
علی اصغر:
نه خواهر، چون من به اهدافم نتونستم برسم
البته اهدافمو گم نکردم ولی خوب موانع زیادن
علی اصغر:
سلام فاطمه
متحول شدم در واقع می خوام کمی آدم شم
علی اصغر:
استــــاد فاطیما
مونده تک و تنها
گرفتار غــــم ها
چی می گیم ما
علی اصغر:
الان میام
کمی منتظر بمان
علی اصغر:
دخـــی شیطون
دکــــی شیطون
رفتن بــه میدون
لعنت به شیطون
علی اصغر:
دکی داره می خنده
علی اصغر:
خوب می دونم واسه کی دلتنگم
نمی خوام بگم
علی اصغر:
چشم الان میام
نمی دونم
نمی دونم واسه کی
ولی کلا دل تنگم
علی اصغر:
سلام فاطمه
دلم تنگیده
علی اصغر:
سلام
خواهش می شود
من هم وبلاگتونو و مطالب زیباتونو پسندیدم و دنبال می کنم
علی اصغر:
نه بابا قافیه کم آوردم
بنده
شرمنده
علی اصغر:
سلام بر شما
بانو زهرا
علی اصغر:
از شاعرین سبک قدیم بپرسین نه،ولی خودم دارم به سبک نوشتن می اندیشم