نظریه ادبی
هدف از نوشتن انتقال داده و احساس از شخصی به شخص دیگر است و غیر از این هدف دیگری ندارد
البته در متون علمی هدف فقط انتقال داده است ولی در متون ادبی همان داده با احساسات آلوده شده
و به خواننده منتقل می شود و هیچ وقت تحت هیچ شرایطی هیچ کسی نمی تواند به خاطر یک عده قواعد
ادبی که ما هم اونا رو خواندیم خود را از نوشتن محروم نماید قدیما اون قواعد بود و رعایت هم می شد و تا
اینکه شعرهای متفاوت ظهور نمود نیمایی ، سپید ، آزاد و هزاران مدل و تیپ نوشته و حالا هم بنده هم اینجوری
می نویسم و برایم بیشتر محتوا مهم است تا قواعد ادبی چون شاعرانی می شناسم که مردمان به شعرهای
اونا چه چه و به به می زنن ولی یه ذره ارزش نه علمی دارند و نه اجتماعی و نه دینی و نه عشق و عاشقی
و بیایید مفهوم را قربانی یک عده قواعد نکنیم که بسیار خطا کردیم و روزی می بینیم که کلی کتاب ادبی پوچ داریم
من این تیپ نوشته های خودمو رو دوست دارم و با شعر بعضیا که نامشان رو تریلی نمی تونه بکشه عوض نمی کنم
شعر فقط شعر مفهومی شعری که در چارچوب ادبی محدود نمی شود تا واژه حقیقتی را به خاطر آن حذف نماید
درود بر شعر مفهومی و الان پنج شنبه 14 آبان 1394 بنده دکتر سین شعر مفهومی را بنیان گذاشتم.
بخوان
خدا را می خوانم و می خواهم
یکی دیدم از مردمان
که اول بود مسلمان
آخر گرایید به کفران
خوشا آنکه پایانش تو باشی
*************************
یکی دیدم با دین و ایمان
خسیس بر دادن یک لقمه نان بر یتیمان
وای بر این مسلمان
که حسابرسانش تو باشی
*************************
یکی دیدم بی دین
گراییده بود بر اهل احسان و محسنین
چرا ترسد او از جهنم آتشین
وقتی که خداوند احسانش تو باشی
*************************
اعمال نیک رضای تو
این دنیا محل شنیدن ندای تو
انسانها همه محتاج غنای تو
چه ترسی ز فقر وقتی که خداوند مهربانش تو باشی
*************************
ندا آمد لبیک گویان
خدا را هر دمی جویان
که او را تسبیح می گفت با ذکر خوبان
چه ترسی ز غمها وقتی که خداوند سبحانش تو باشی
*************************
این همه گفتم یا رب
عشق من بود بر تو بی تاب و تب
من چه خواهم بهشت و رطب
خوشا آنکه مقابل دیدگانش تو باشی
پنج شنبه 14 آبان 1394