یک دانشجو

دست نوشته ها و روز نوشته ها

یک دانشجو

دست نوشته ها و روز نوشته ها

اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین

امروز شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳، ۰۳:۵۵ ق.ظ می باشد

علی اصغر سلطانپور

دانش آموخته و فارغ التحصیل مدیریت

یک دانشجو

نون والقلم و ما یسطرون
نون سوگند به قلم و آنچه می نویسند
هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی
این از بخشش پروردگار من است
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان است

نظریه ادبی

پنجشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ق.ظ

هدف از نوشتن انتقال داده و احساس از شخصی به شخص دیگر است و غیر از این هدف دیگری ندارد

البته در متون علمی هدف فقط انتقال داده است ولی در متون ادبی همان داده با احساسات آلوده شده

و به خواننده منتقل می شود و هیچ وقت تحت هیچ شرایطی هیچ کسی نمی تواند به خاطر یک عده قواعد

ادبی که ما هم اونا رو خواندیم خود را از نوشتن محروم نماید قدیما اون قواعد بود و رعایت هم می شد و تا

اینکه شعرهای متفاوت ظهور نمود نیمایی ، سپید ، آزاد و هزاران مدل و تیپ نوشته و حالا هم بنده هم اینجوری

می نویسم و برایم بیشتر محتوا مهم است تا قواعد ادبی چون شاعرانی می شناسم که مردمان به شعرهای

اونا چه چه و به به می زنن ولی یه ذره ارزش نه علمی دارند و نه اجتماعی و نه دینی و نه عشق و عاشقی

و بیایید مفهوم را قربانی یک عده قواعد نکنیم که بسیار خطا کردیم و روزی می بینیم که کلی کتاب ادبی پوچ داریم

من این تیپ نوشته های خودمو رو دوست دارم و با شعر بعضیا که نامشان رو تریلی نمی تونه بکشه عوض نمی کنم

شعر فقط شعر مفهومی شعری که در چارچوب ادبی محدود نمی شود تا واژه حقیقتی را به خاطر آن حذف نماید

درود بر شعر مفهومی و الان پنج شنبه 14 آبان 1394 بنده دکتر سین شعر مفهومی را بنیان گذاشتم.

بخوان

خدا را می خوانم و می خواهم


یکی دیدم از مردمان

که اول بود مسلمان

آخر گرایید به کفران

خوشا آنکه پایانش تو باشی
*************************
یکی دیدم با دین و ایمان

خسیس بر دادن یک لقمه نان بر یتیمان

وای بر این مسلمان

که حسابرسانش تو باشی
*************************
یکی دیدم بی دین

گراییده بود بر اهل احسان و محسنین

چرا ترسد او از جهنم آتشین

وقتی که خداوند احسانش تو باشی
*************************
اعمال نیک رضای تو

این دنیا محل شنیدن ندای تو

انسانها همه محتاج غنای تو

چه ترسی ز فقر وقتی که خداوند مهربانش تو باشی
*************************
ندا آمد لبیک گویان

خدا را هر دمی جویان

که او را تسبیح می گفت با ذکر خوبان

چه ترسی ز غمها وقتی که خداوند سبحانش تو باشی
*************************
این همه گفتم یا رب

عشق من بود بر تو بی تاب و تب

من چه خواهم بهشت و رطب

خوشا آنکه مقابل دیدگانش تو باشی


پنج شنبه 14 آبان 1394



کاربر گرامی اگر تمام یا قسمتی از این مطلب را مغایر با قانون می دانید لطفا از طریق تماس با ما به مدیریت گزارش نمایید

نظرات  (۳)


خبر آمد خبری در راه است 
   سرخوش آن دل که از آن آگاه است 

 شاید این جمعه بیاید، شاید 

    پرده از چهره گشاید، شاید

  دست افشان، پای کوبان می‎رومــــــ  

    بر در سلطان خوبان می‎رومـــــ 

 می‎رومــــــــ بار دگر مستمــــــ کند

    بی پر و بی پا و بی دستمـــــــ کند 

 می‎رومـــــــــ کز خویشتن بیرون شومـــــــــــ

    پرده‎ی لیلا رخی مجنون شومــــــــــ 

  هر که نشناسد امامـــــــــ خویش را  

    بر که بسپارد زمان خویش را

 با همه‎ی لحن خوش آوایی‎امـــــــــ 

   در به در کوچه تنهایی‎امـــــــــــــ 

ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر

  نغمه‎ی تو از همه پر شورتر

 کاش که این فاصله را کمـــــــــ کنی

   مهنت این قافله را کمــــــــــ کنی  

 کاش که همسایه‎ی ما می‎شدی 

    مایه‎ی آسایه‎ی ما می‎شدی 

هر که به دیدار تو نایل شود

  یک شبه حلاّل مسائل شود

 دوش مرا حال خوشی دست داد  

     سینه ما را عطشی دست داد  

  نامـــــ تو بردمـــــــ لبمــــــــ آتش گرفت

    شعله به دامان سیاوش گرفت

 نامـــــــــ تو آرامه‎ی جان من است

    نامه‎ی تو خط امان من است

  ای نگهت خاستگه آفتاب 

   بر من ظلمت‎زده یک شب بتاب

   پرده برانداز ز چشمـــــــ تَرمــــــــــ

      تا بتوانمــــــــ به رخت بنگرمـــــــــــ

  ای نفست یار و مدد کار ما

     کـی و کجا وعده‎ی دیدار ما 

   دل مستمندمـــــــــ ای جان به لبت نیاز دارد 

      به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد  

  به مکه  آمدمــــــــ ای عشق تا تو را بینمـــــــــــــ

   تویی که نقطه‎ی عطفی به اوج آیینمـــــــــ  

  کدامــــــــــ گوشه مشعر، کدامـــــــــ کنج منا  

    ز شوق وصل تو در انتظار بنشینمـــــــ  

  ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش

      تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد

ببوسمــــــــ خاک پاک جمکران را  

      تـجلی‎خـانه پیغمبران را 

خبر آمد خبری در راه است

   سرخوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید، شاید 

        پرده از چهره گشاید، شاید  

اللهم عجل لولیک الفرج
علی اصغر:
سلام
متشکرم از شعر زیباتون
لطف کردین
۱۴ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۷ مهدی ابوفاطمه
قشنگ و پر محتوا بود
موفق باشید در زندگی ، درس، عبادت و همه چیزتان
علی اصغر:
متشکرم از لطفتون
من هم براتون آرزوی موفقیت در همه مراحل و ابعاد زندگی دارم
آفرین شما به کارت ادامه بده مهمم نظر خود آدمه 
خوب گفتید 
خیلیا بی محتوا مینویسن میگیم عالیه چون طرف آدم سر شناسیه 
ظاهر نگریم دیگه 
بیخیال پست بجایی بود 
علی اصغر:
متشکرم

ارسال نظر

مطالب دارای حق تاليف و کپی برداری ممنوع است

دوست گرامی هر چه دل تنگت می خواهد بگو

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تمامي حقوق وب برای يک دانشجو محفوظ است

هرگونه کپی برداری از مطالب ممنوع است