نامه ای به یک دوست و دوستان دوست
سلام بر انسانی بزرگوار به اسم آقای یاور که هست ما را عموی دلاور
امیدوارم حالتان خوب باشد ، دلتان شاد و آرزوهاتان بر آورده باد.
امروز مسئله ای بر بنده آشکار شد که از آن بس ناراحت، غمگین
و بسیار بسیار دل آزرده شدم.
اما دل آزردگی من صرفا از خودم ، خود خودم یعنی علی اصغر بود که
نکند رفتاری ناشایست انجام داده ام که انسانی که با من صمیمی
بوده و هست از من اینجوری ناراحت شده باشد.
راستش عمو جان درسته من خیلی کودک تشریف دارم اما هیچ وقت
ناراحتی هیچ انسانی را در معادله ی ذهنی و فکری خود نمی توانم
بگنجانم و قبل از دوست شدن با انسان ها آن ها را می شناسم خط
فکریشان را و خط عملیشان و طرز برخوردشان را یعنی کلا رفتارشناسی
می کنم و بعد اقدام به دوست شدن در حد معمولی و بعد وارد مرحله ی
صمیمیت در دوستی می شوم و وقتی که با کسی دوست شدم ایشان
را پاره ای از وجود خودم می دانم و شما و بقیه دوستانی که همراه شما
بودند را بسیار دوست داشته و تا آخر عمرم بر دوستیم پایدار خواهم بود
و هیچ وقت این دوستی را بر هم نخواهم زد مگر اینکه متغیر دیگری تار و پود
این دوستی را بر هم زند یا از طرف شما ها این دوستی به هم بخورد
در آخر اینکه از دوستی ، صمیمیت ، مهر و محبت و پاکیتان سپاسگزارم
و امیدوارم هم شما و هم مرجان خانم و زهرا خانم و فاطمه خانم
و علی آقا و بقیه دوستانی که همراه شما و در وبلاگ و گروه شما
بودند و هستند شاد و موفق باشید
با تقدیم ادب ، احترام و محبت فراوان
علی اصغر.س
17 بهمن ماه 1394
+ چه خوبه که همه سوءبرداشت ها و تفاهم های دنیا همینجوری طی یه پست حل بشه