شیرینی وصال من و تو
گــر چشمم بــه نگـــاهش افتد
دانـــم که دلــم به خواهش افتد
دنبــــال ایشان بــه راهش افتد
تا که داند آدرس خانه شان را
5 اسفند1394
همسرخانم جان بسیار دلتنگتم ای مهربـانم و عزیــزتر از جانـــم ، منتظرت می مانــم
تا اینکه رسد نوبـــت و زمانـــم ، خوب درســت است برایم دوریـت سخت است امــــا
مـــن بیشتر به شیرینی وصـــال می اندیشم تا تلخی هجـــران ، مطمئنا آن روزی کــــه
مـــن و تـــو بــه هــم خواهیم رسیـــد روز مبارکی است و مــا بسیـار باتجربه و بسیـار
دانشمند هستیم یعنی آن روز دو دانشمند به هم خواهند رسید و باهم ازدواج خواهند کرد.
همسر خانم جان دوستت دارم و عاشقت هستم
مواظب خودت باش
به خداوند بزرگ و بی همتا می سپارمتون
نویسنده: علی اصغر سلطانی