سلام خدای مهربون
سپـــاس خدای را کــــه مهـــربان و جهــــان آفرین است و برای خاطـــر خلقتش و خلقــت انسان
او را باید ستـــــود و باید پرستش نمـــود و اوســــت که همه جـــــا هست
و هیچ جــــــا نیست و
خدایی است در نهــــــایت مهــــــربانی ، عطــــوفت و بخشندگی ، او را درگاهیست
شاهنشاهی ،
که می کند بر عالم و عالمیان پادشاهی ، خدای را صـــرفا با اثبات کردن از
طــــــریق استقراء
و استدلال و استنباط نتــــــــوان شناخت و یافت ، چون خدا را باید دید ، باید
لمـــــس کرد ، باید
چشید ، باید بویید ، خدا بی نهـــایت زیبا ، بی نهایت معطر ، بی نهایت پــــــاک ، بی نهایت نور
است ، خدا جسم نیست ولی بـــــرای تجسم مهربانی و بخشندگی خدا او را بــــــاید مجسم کرد در
نوشته ها تا در ذهـــن ها تجسم
شود، باید از کاخ هایمان خارج شویم و خــــود را بشکنیم و به
کوخ ها برویم تا او را
ببینیم ، من او را هــــر روز می بینم و هـــــر روز او را زیارت می کنم
و به او ســـــلام می
دهم و او سلامم را جـــواب می دهد و به ملاقات او می روم و او به ملاقاتم
می آید ،
خداوند در قلـــب شکسته ، شکسته نشسته ، و هر کس آن قلـــب را دوبـــــــاره شکسته ،
خدا را باز شکسته ، خدا در قلـــــب بچه ی گل فروش سر خیابان است ، خدا در قلب کشاورزی
است که دستهایش پینه بستـــه است ، خدا در قلـــب کارگر فعال و فـــداکار است ، خدا در قلـــب
انســــان
ها است و هر جا پاکــــی هست خدا آنجا هست ،
هر جا مهربانی هست خدا آنجا هست ،
هر جا احسان و نیکی هست خدا آنجا هست ، هر جا مهر و
عطوفت و امید هست خدا آنجا هست ،
هر جـــا به دین خدا عمـــــل می شود خدا آنجـــــــا هست ، هر
جا عشق و عاشقی هست خدا آنجا
هســــــت ، هر جا دوستــــی هست خدا آنجا هســــت ، در هر
بیمارستــــــانی بچه متولد می شود
خدا آنجــــا هست ، در هـــــــر بیمارستـــــان و کلینیکی بیمـــــــــاری شفا
می یابد خدا آنجا هست ،
هـــــر جا دارویی درد و بیمـــــاری را شفا می بخشد خدا آنجـــا هست ، خدا
را بـــاید دید ، چشید ،
بویید ، لمـــس کرد ، بغــــل کرد ، بــــوسید ، با خدا بایـــــد همنشین شد
، درد و دل کرد و خندید و
گریست ، هــــر چند خداوند نه می گرید و نه می خندد ولی بایــــد
بـــــــــــرای تجسم مهربانی خدا ،
با خدا خندید و گریست ، خدا را بایــد در بیـــن بـــرف ها و
بـــاران ها ، شکوفه ها و غنــــچه ها ،
گــل ها و لاله هــا ، رود ها و چشمه ها ، دریا ها و
دریاچه ها دید و ســـلام کرد و عـــرض ادب
نمود و شکــرش گفت.هر جا نامهــربانی هســت خدا نیست ، هر جا بی مهــــری
هست خدا نیست ،
هر جا حسـادت هست خدا نیست ، هر جا ترور فکــــر و اندیشه هست خدا نیست
، هر جــا جهالت
هست خدا نیست ، هر جا ظلمــت هست خدا نیست ، هر جا ظلـــــم هست خدا نیست ،
هر جا جمود
فکری هست خدا نیست ، هر جــــا راکدی و سکون و بی جنب و جوشی هست خدا نیست
، هر جا
سرکوب هست خدا نیست ، هر جا بی عدالتی هست خدا نیست ، هر جا گرسنگی هست خدا نیست ،
آری باید خدا را در جاهایی که مهـــربانی ، عطـــوفت ، زیبایی ، علـم ، معرفت
، عدالت ، رحمت ،
نورانیت ، عزت ، بخشندگی و هر چه زیبایی ها هست دید و با او دست داد و او را بوسید ، چشید ،
لمس کرد ، بویید ، بغل کرد ، با او صحبت نمود ، با او گریه و خنده کرد.
ان الله مع الصابرین
4 بهمن ماه 1394
تفکر نوشت:جامعه ای که به نیازهای فیزیولوژیک خود نرسیده ، به نیازهای متعالی نخواهد رسید.
نویسنده: علی اصغر
شاد و موفق باشید