حرف دل بعضی دوستان
و چقدر بدت می آید از اینکه روزی در 15 الی 20 وبلاگ نظر ثبت کنی
و در هر مطلب وبلاگت 1 الی 4 نظر ثبت شود.
خوب من می دانم که نظر دوستانت برایت مهم است
البته من شخصا، یکی نظر ثبت کند یا نکند ناراحت نمی شوم و در وبلاگ
خیلیا نظر ثبت می کنم که اونا اصلا تو وب من نظر ثبت نمی کنند
اما تنها چیزی که از اون ناراحتم این است که چرا وبلاگی که تو هر پستش
بالای بیست نظر ثبت می شد بعد از اینکه نظر مرا نسبت به بعضی مسائل
اجتماعی دونستند و فراری شدند؟
چرا عملا دوست نداریم حرف مخالف خود بشنویم؟
چرا با یکرنگی و صداقت مشکل داریم؟
بعضی از اونایی که دم از دین می زنند عملا به ریشه دین تیشه می زنند مگر
می شود مسلمان بود و فرزند خود را با رشوه و پارتی استخدام سازمانی کرد؟
مگر می شود دوستدار حضرت امام علی علیه السلام بود اما توان شنیدن سخن
حق رو نداشت؟
مگر می شود مدعی مسلمانی بود اما مشکل جوانی را شنید و جواب نداد مسلمان
نیست آن کسی که صدای مسلمانی را بشنود و جواب ندهد؟
مسلمانی به نمادها نیست مسلمانی به عمل است چقدر مسلمانیم؟
تک تک ایرانی ها رو عرض کردم
اینا و از این تیپ حرفا بود که الا معدودی بقیه دوستان رو از وبم فراری داد
خوب ما مدعی هستیم مسلمانیم و دوستدار اسلامیم و اونایی که من می گم حرف
اسلام است
مگر اسلام نمی گه همه برابر و همه برادر
پس کو؟ کجاست؟ این برابری و برادری؟
غیبت می گیم حرام است اما الان یک نفر حرفی بزند که مغایر با اندیشه ما باشد عکسش
را فتوشاپ خواهیم کرد و در وب آبرویش را خواهیم برد
اصلا کی می گه من حقم تو ناحقی