این بود دل نوشتم
کز ته دل نوشتم
تق و تق و تق
در رو زدیم یواشکی با ترق
آنکه در می زنی کیستی شما؟
لطفا در رو واکنین خواستگاریم ما
اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین
امروز يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۱:۲۰ ق.ظ می باشد
علی اصغر سلطانپور
دانش آموخته و فارغ التحصیل مدیریت
این بود دل نوشتم
کز ته دل نوشتم
تق و تق و تق
در رو زدیم یواشکی با ترق
آنکه در می زنی کیستی شما؟
لطفا در رو واکنین خواستگاریم ما
حاصـــل عمــر من گــــر به تباهی شود
به از آنکه به دستم ظلم و گناهی شود
گـــر داد کسی مـــن نتـــــوانم رســــم
چــــرا نصیبــــم دولــــت و شاهی شود
نباید شوم حاضر در محفلی
که آنجـا هر شبی یک بلبلی
گر گلی باشد در آنجا بچینند
دیگر نماند مـرا یک سنبلی
جانا مکن قلب خود را با قساوت
که آفریند در بین دوستان عداوت
عداوت را نهایت باشد شقاوت
با شقاوت چگونه گردم با سعادت
ای ناز دلـــم قلـــب سنگی مکن
بر خداوند جهــان زرنگی مکن
گفتار و کردارم باش هماهنگ
خود را ملون به هر رنگی مکن
مـــن چـــــرا عاشق و شیدا شوم
تــا همنشین غصـــه و دردا شوم
همین به که در خــود هویدا شوم
تــا کــه در قلبی ســرد پیدا شوم
بعضی وقتـا به هر جایـی خیره بشی خاطره ای در آن بینی
در درون ذهــن تصاویر مبهـم و تاریک را روشن و عیــان بینی
بعضی وقتا در میان خاطره هستی ولی اغیار و دیگران بینی
در درون ذهــن تصاویر روشن و عیـان را تاریک و ظلمان بینی
تمامي حقوق وب برای يک دانشجو محفوظ است
هرگونه کپی برداری از مطالب ممنوع است