یک دانشجو

دست نوشته ها و روز نوشته ها

یک دانشجو

دست نوشته ها و روز نوشته ها

اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین

امروز چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۶:۰۵ ب.ظ می باشد

علی اصغر سلطانپور

دانش آموخته و فارغ التحصیل مدیریت

یک دانشجو

نون والقلم و ما یسطرون
نون سوگند به قلم و آنچه می نویسند
هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی
این از بخشش پروردگار من است
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان است

۳۲۹ مطلب با موضوع «یک دانشجو می نویسد :: ادبیات» ثبت شده است

مدتی هست که در مسیر نوشتن فعال هستم

اما چی نوشتم؟ قطعا مقداری چرندیات

به هر حال وقتی می نویسی بعضا خواسته یا

ناخواسته واژگانی را ابداع می کنی.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۳۸

سرنوشت ما ، ما حصل علم و جهل ماست.

این علم ما و جهل ما هست که سرنوشت ما را می سازد

و ما را به اوج مقام انسانیت  و یا بر عکس  مـــــا را به مرتبت

پست حیوانیت  می رساند.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۱۰

احساس رسیدن به کمال و دانایی نکته شروع

جهل و نادانی است.

وقتی انسان در نفس و وجود خودش به این نتیجه می رسد 
که به کمال و دانایی رسیده است ناخودآگاه از تلاش
به رسیدن به کمال و دانایی واقعی دست می کشد

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۲۴

دلم هر شام و سحر خیزد

مرا  در خیالم سوی دلبر انگیزد

از قلب و وجودم باران محبت ریزد

تا که روید در وجودم عشق و جودم

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۱۴

دهه ها می گذرد

 به سده ها و قرن ها می پیوندد

و ما هنوز هم که هنوز است

در پرتگاه تاریخ

روزهای خوشمان را به نظاره نشسته ایم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۳۲

تب و تاب قلبم

غوغای دلم افزون کرده است

چه کنم خیالها را

کل وجودم غرق خون کرده است

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۰۱:۱۱
گرفتار این حالم

مست و مستانه بی حالم

بر این حالم می نالم
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۳۳
چراغ و شمع وجودم تویی

مستی و هستی
 
 بود و نبودم تویی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۷ ، ۰۳:۰۷
بهار آمد 

         بسی دلم  بهاری شد


نگار آمد

         در دلم عشق جاری شد
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۷ ، ۰۳:۵۶

مکتوب یعنی نوشته شده. به نظر اعراب ، نوشته شده به راستی برگـــردان مناسبی نیست،

چون با این که همه چیز پیشاپیش نوشته شده ، اما خداوند مهربان است، و فقط برای آن همه

چیز را پیشاپیش نوشت تا ما را یاری کند.

سرگردان در نیویورک است. با این که قرار ملاقاتی دارد، دیر از خواب بیدار می شود؛ و وقتی هتل

را ترک می کند، می فهمد که پلیس اتومبیلش را با جرثقیل برده. به دیر قرارش می رسد، ناهار

بیش از اندازه طول می کشد، و به مبلغ جریمه اش می اندیشید. پول زیادی است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۰۹

تمامي حقوق وب برای يک دانشجو محفوظ است

هرگونه کپی برداری از مطالب ممنوع است