یک دانشجو

دست نوشته ها و روز نوشته ها

یک دانشجو

دست نوشته ها و روز نوشته ها

اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین

امروز دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ می باشد

علی اصغر سلطانپور

دانش آموخته و فارغ التحصیل مدیریت

یک دانشجو

نون والقلم و ما یسطرون
نون سوگند به قلم و آنچه می نویسند
هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی
این از بخشش پروردگار من است
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان است

پرخوری،تک خوری

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۰۰ ق.ظ

یکی بیش خورد

بیماری چاقی گرفت

بمُــــــــــــــرد

                              یکی کم خورد

                              به خاطر سوء تغذیه

                              جان به جان آفرین سپُرد

                                                           این ها همه حرف حق شیرین است

                                                           در دهان بعضیا

                                                           مزه می دهند تلخ و تُرد

7 دی ماه 1394

 

پی نوشت:

1) دنیای جالبی است کارشناس ادبیات ، مدیر می شود و کارشناس مدیریت، شاعر.

2) یکی برای دومین بار بازنشست می شود و جای جوانان را می گیرد و یکی کار نمی یابد.

3) کیفی دارم از اون رمز و قفل دارها هست ، با کلیدش قفلش کرده ام و الان کلید گم شده و

کتابی مانده در درون کیف که مانده ام چی کار کنم و چگونه بازش کنم تا کتاب رو بردارم.

4) یک آقایی هست تو منبر هایش بنده را دانشمند خطاب می کند و بعضی ها از این موضوع

ناراحت می شوند که چرا ایشان به من دانشمند می گویند من هم روم نمی شه بگم آخه من دانشمند

نشدم که چرا حسودیتون می شود و ایشون می خواهند من مثلا خوش باشم.(ناراحت)


من الان یا خوابم یا صبحانه میل می کنم خلاصه کنار کامپیوتر نیستم و مطلب رو از شب نوشته

بودم تا صبح وبلاگم بروز شود (خنده)

راستی صبحتون بخیر و نیکی و بفرمایید صبحانه

در ضمن خنده یادتون نره چند تا مطلب نوشتم که خالی از خنده نیست بعدا خواهم گذاشت


امضا: شاهزاده علی اصغر

کاربر گرامی اگر تمام یا قسمتی از این مطلب را مغایر با قانون می دانید لطفا از طریق تماس با ما به مدیریت گزارش نمایید

نظرات  (۱۰)

۱۲ دی ۹۴ ، ۱۱:۲۹ شـــــــــــیــــــطــــــــــــونه Fatima
چشم استاد گلم:)
علی اصغر:
چشمتون بی بلا شاگرد گلم
متشکرم
(لبخند)
پی نوشت 1 و 2 که شدید موافقم 
درباره سومیم ببرید تعمیرات کیفی چیزی درست میکنن خودتونم کلنجاربرید بازمیشه چیزی نیست ^_^اینا قغلاشون راحته بازکردنش 
درباره چهارمیم اون آقا مقصره 
و من الله توفیق ^_^
علی اصغر:
متشکرم بانو خانم
به زودی کلید یافت می شود (خنده)
(لبخند)
۱۰ دی ۹۴ ، ۲۰:۱۵ شـــــــــــیــــــطــــــــــــونه Fatima
:|
علی اصغر:
فاطمه بخند
اینجوری (خنده)
متشکرم
(لبخند)
۱۰ دی ۹۴ ، ۱۲:۳۷ دانشنامه دفاعی
والا از این شیر تو شیر چیزی بهتر از آنچه شاهدیم بیرون نمی‌آید.
آقا قفل را بشکن... زنجیر و زندان بشکن.
کتاب مهم‌تر است.
بزن بشکن قفل پدر سوخته را. بیخود کرده کلید می‌خواهد. ما که میدانیم کیف مال شماست حالا اگر خودش نمیداند یا خود را به نفهمی زده یا غرض دارد. بزن بشکن خیال ما را راحت کن.
علی اصغر:
عمو من روان شناسیم بیسته
وقتی که این نظرتونو خوندم فهمیدم که اصلا حوصله ندارین
و من هم ناراحت شدم
آخه به نظرتون حیف نیست وقتی که کلید ساز ماهری داریم
باید بیاد و کیف ما رو باز کند و ما کِیف کنیم از آن گذشته این
قفل ها این روزها چرا خراب می شوند؟
چرا کلیداشون گم می شود؟
پیشنهاد می دم چند کارخانه کلید سازی دایر کنند و جوانان
هم مشغول کار شوند (خنده)
عمو لطفا بخند زیاد خودتو ناراحت نکن
(لبخند)
زیبا نوشتید
واسه کیفتونم شاید بهتر باشه یه گوشه شو با قیچی ببرید تا کتابو از داخلش در بیارید خخخخخخ

یا اینکه خیلی فکر کنید تا حد انفجار یادتون بیاد کلیدش کجاست
شاد باشید
علی اصغر:
متشکرم
ای بابا حیف نیست کیف خوشگلم رو با قیچی ببرم(گریه) ایکاش راهکار خوبی می دادین
با فکر کردن موافقم و همچنین باید دنبال کلید ساز تحصیل کرده ای بروم (خنده)
مرسی
شما هم شاد باشید
(لبخند)
سلام بله برادر همینطوره عوضی ها با ارزش میشوند و .........
علی اصغر:
سلام بر داداش خوبم
بله متاسفانه(خنده)
متشکرم
(لبخند)

۱۰ دی ۹۴ ، ۱۱:۰۶ mohammadreza sharifi
ممنون جالب بود
وبلاگتونو دنبال می کنم 




لطفا شما هم وبلاگه منو دنبال کنید
derakhtedanesh8.blog.ir

علی اصغر:
متشکرم
دنبال کردنتون رویت نشد
قطعا هر لحظه رویت کنیم چراغ سبز ما رو دریافت خواهید کرد
(لبخند)

۱۰ دی ۹۴ ، ۰۹:۴۲ خانومی ...
2- هیچ چیز و هیچ کس سر جای خودشون نیستن ...
3-کلید ساز ها میتونن براتون بازش کنن 
به به بیبر انه منتظر پست های خنده دار تون هستیم 
علی اصغر:
2) درسته
3) من متعالی فکر می کنم باید دنبال کلید ساز به خصوصی بروم (خنده)
از صبر و حوصلتون متشکرم
(لبخند)
(خنده ) عالی بود :))
علی اصغر:
(خنده)
متشکرم
(لبخند)
سلام.برای مورد اول.حالا میشه کسی که کارشناس مدیریته شاعر بشه چون حس شعر رشته تحصیلی نمیشناسه اما کسی که کارشناس ادبیاته ......چی بگم والا واقعا دنیای عجیبی ست
علی اصغر:
سلام
قبول دارم
من هم نمی دونم چی بگم
متشکرم
(لبخند)

ارسال نظر

مطالب دارای حق تاليف و کپی برداری ممنوع است

دوست گرامی هر چه دل تنگت می خواهد بگو

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تمامي حقوق وب برای يک دانشجو محفوظ است

هرگونه کپی برداری از مطالب ممنوع است