بیکاری از علایم مرگ یک جامعه

بیکاری از علایم مرگ جامعه و مردمان آن است ، مرگی تدریجی ، مرگی که

رفته رفته فرهنگ جامعـه را ، اقتصاد جامعـه را ، حیات جامعـه را ، سیاست

جامعـه را ، دین جامعـه را ، شرافت جامعـه را ، قانون جامعــه را و در نهایت

انسانیت و بشریت در جامعه را می میراند.

همه ما مسئولیم

بی مسئول مسئولون

زیر پا گذاشتند قانون

قانونی که حامی تو و من است

راکد مانده و اجرایش کم است

شود دیر یا زود

مهر و محبت نابود

از رئیس جمهور مملکت گرفته

تا من دانشجو همه خفته

یادمه روزی که بودم در سازمان

سوالی نمودم از بیکاری جوانان

پاسخی شنیدم بسی محکم

لطفا ز بیکاری مزن دم

جامعه منهای اقتصاد

وقتی جامعه ای

منهای اقتصاد شود

بر آن جامعه

بعلاوه شود

بداخلاقی

دزدی

ناهنجاری

فحشاء

منکرات