مردی بود صاحب باغ و بستان باغ پر از میوه و گل همچو گلستان
چون که باغش پر از میوه بود در باغش را محکم بست و قفلش نمود
اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین
مردی بود صاحب باغ و بستان باغ پر از میوه و گل همچو گلستان
چون که باغش پر از میوه بود در باغش را محکم بست و قفلش نمود
بشنو از این دل شکسته چون شکایت می کند از بی وفایی های این زمان حکایت می کند
من به دروغین امیدها دل بسته بودم چون به عهد طرف دلخوش و رسته بودم
در این پست مجموعه ی تک بیتی های مرا که تا به حال سروده ام را مطالعه خواهید نمود
امیدوارم از شعرهایم خوشتون بیاد.
و ما همگی در نهایت به جایی می رسیم که در واقع نکته شروعمان همانجا بود یعنی به نکته صفری که از آنجا شروع شدیم
به فنایی که از آنجا آغاز شدیم این بدین معنا نیست که ما پوچ و نیست خواهیم شد.
از دیروز با تو بودم که تو فردای منی
و این هم فردای من تنها و بی تو
مردی بود مشغول بر تجارت که بر جمع مال کرده بود عادت
از این دنیا نصیبش فقط پول بود که بر جمع اموال مشغول بود
ز صبر پرسیدند تو را نام آشنا در جهان کیست گفت آشنای نام آشنای من زینب و زینبی است
پرستار طفلان عاشورا با آن همـــه مصائبـــش زاده ی فاطمه دخت نبـی هــم دخت علی است
هر نفس از سمت خدا ندایی مرا می خواند برای طاعت از امر الهی مرا می خواند
به سمت همه ی خوبی های دنیا و آخرت هم با اشارت هم با صدایی مرا می خواند
تمامي حقوق وب برای يک دانشجو محفوظ است
هرگونه کپی برداری از مطالب ممنوع است